خیلی مهم نیست که آخر سال خورشیدی ست یا نیست یا سال میخواهد نو بشود و فلان. تنها چیزی که میبینم و حس می‌کنم شیر تو اسبی» ست که وسط خیابان‌ها خیلی بیشتر از روزهای قبل جریان دارد و غیر از این دیگر هیچ. نه چونان کودکی‌هایم آماده‌ام و شوقی دارم و نه هیچ جنب‌وجوش اضافه‌تر از روزهای قبل. روح سرکشم برای اینکه این‌ها را بیشتر برای خودش ثابت کند، دست به سیاه و سفید نزده و هیچ چیز را مثل سال‌های قبل تمیز نکرده‌. هرچه نماد نوروز بوده را کنار گذاشته، از بوی شب‌بوهای خیابان فراری‌ست و نمی‌خواهد چشمش به گلدفیش‌ها بیفتد.

پس خویشتنِ خویشم، در انتظار روح خویشاوندی، بدون زحمترسان و میلی به سخن، تنها در خانه‌ای کوچک در بالاترین طبقه‌ی آپارتمان شماره‌ی ۲۲ نشسته؛ به اجبار استاد، برای تمیز دادن فتیشیسم مارکسی و فتیشیسم روان‌کاوی، فروید می‌خواند[معنای واقعی اسیر شدن]. همینطور سیگار می‌کشد، چای و قهوه می‌نوشد، موزیک گوش می‌دهد و لیست فیلم‌هایش را برای تعطیلات(بست‌نشینی در خانه‌اش) مرتب می‌کند.

با همه‌ی این احوال تصمیم جدید و استراتژیکی گرفته‌ام. آن هم اینکه از این به بعد آخر هر سال، نامی برازنده‌ی روزهایی که گذشته انتخاب کنم. پس سال نود و هفت را سال حذف خزعبلات و افزودن محسنات می‌نامم. 

اگر در چهل سالگیِ موعود به عقب نگاهی کنم، احتمالا این سال را پیک سال‌های زندگی‌ام خواهم دانست. به یک دلیل کُلُفت و چند دلیل باریک امّا پهن که همین لِوموت از همه بیشتر شاهدشان بوده. حقیقت این است که با رخ عقاب شروع کردم، فعل از خاکستر برخاستن و بر تخت پادشاهی نشستن و در رهگذر آن فره‌ی ایزدی یافتن را صرف کردم و بعد رخ سوسمار گرفتم و به گوشه‌ای باز شدم و به تعجب در کار دنیا نگریستم. به هرجهت روزها و شب‌های عجیبی بر من گذشت که به خاطر تک‌تکشان خدا را بی‌نهایت شاکرم!

اگر می‌خواهید حرفی بزنید، عجالتا وجدانا و شرافتا، استثنائا این بار ارفاقا از این آرزوهای صد من یک غازی که این روزها همه برای هم می‌کنند عمیقا و قویا، حتما بپرهیزید! (جایش برای سالی که گذراندید مختصرا نامی انتخاب کنید و بنویسید مثلا.)


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها