نخبگان بازاری و متحدانشان در بدنه‌ی دولت‌ها به طور مستمر مشغول تربیت حساب‌شده‌ی اذهان توده‌ها هستند. خانواده، مدرسه، دانشگاه، گروه‌های دوستان، رسانه‌ها، سینما، موسیقی، داستان کوتاه، رمان، انواع تفریحات، تبلیغات در سطح شهر، روابط عمومی‌ها، احزاب ی، همه و همه از سازوبرگ‌های ایدئولوژیک برای تحکیم فضایل قواعد عرفی، حقوقی و حقیقی بازی بازاری در اذهان توده‌هاست. رضایت توده‌ها از این سلسله مراتبِ قدرتِ موجود، قصه‌ی همیشه‌ی تاریخ بوده؛ زمانی با اتکا به حق الهی پادشاهان یا دیگر ابزارها و امروز از رهگذر صحت عقیدتی و ایدئولوژیک نظام کاپیتالیستی.

به همین خاطر همیشه سرسپاری توده‌ی مردم در مقابل نخبه‌ها تبلیغ میشده و می‌شود.

تصور می‌کنید نظام امپریالیستی اقتصادی، به اندیشمندانی جز آن‌هایی که مورد تاییدش باشند، اجازه‌ی اظهار وجود و عقیده می‌دهد؟ این بازی، بازی دین و بی‌دینی، ریش و سه تیغ، یقه و کراوات نیست. داستانی ست ریشه‌دارتر و خارج ذهن‌تر. مثل آن صدای خارج از قابی که در فیلم آخرین وصیت‌نامه دکتر مابوزه[فریتس لانگ، ۱۹۳۳]» می‌شنویم. نه می‌دانیم کیست و نه می‌دانیم کجاست؟ هست و نیست، نیست و هست. یک نظام الهیاتی. این‌جا هم همه چیز پول است و فتیشیسم ارزش و پول بیداد می‌کند. آن‌گاه هرکس مقابل پول، این واقعیت موهوم، ایستاده باشد؛ متهم به ایده‌آل گرایی می‌شود.

  وراجی خانواده‌، به عنوان اولین و مهم‌ترین نهاد، بهترین ابزار برای پرورش بردگان آینده است.  

Segui il tuo corso, e lascia dir le genti!


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها