تصمیم گرفته‌ام خانه‌ی کوچکی که در آن زندگی می‌کنم را بخرم. این را امروز صبح با هماهنگی قبلی، به صاحب‌خانه ابلاغ کردم. فکرش را  آقا مسعود همان پیرمرد اصفهانی

طبقه‌ی همکف آپارتمان شماره‌ی بیست‌ودو، صبح جمعه پنجم بهمن ماه، وقتی برای تماشای مسابقات درگ قهرمانی کشور به پیست سرزمین ایرانیان می‌رفتم با این جمله به سرم انداخت: اینجام محلّه خُبیِس. فکراتو بو! دیدی دوست میداری آ قوّه خریدشم داری، بوگو تا به فَتُلّا(صاحب‌خانه‌ی این حقیر) بوگم.» 

اهمّ فایده‌‌هایش خلاصی از دست فتح‌ُالله عزیز است که لاکردار آب از دستش نمی‌چکد. این فتح‌ُالله که می‌گویم، فتح‌ُالله واقعی ست. یعنی به واقع فتوحات شگفتی دارد. میلیارد پول خرد اوست، با این حال در مصالح فروشی‌اش یک صندلی اتوبوس بنز گذاشته و روی همان می‌نشیند. معلوم نیست رفته از کدام اوراقی گیرش آورده، روی کولش گذاشته و تا مغازه کشانده.

فایده‌ی بعدی رهایی از اسارتِ شبانه‌روزیِ فتح‌ُالله است.

فایده‌ی دیگر رهایی از شرّ فتح‌ُالله است.

در نهایت آخرین فایده‌اش این است که به زودی دیوارها را به رنگ دلخواهم در می‌آورم، هرچه عکس و پوستر دارم می‌چسبانم، تمام شیر آب‌ها، پریز‌ها و کلید‌های برق و سرپیچ‌ لامپ‌ها را تعویض می‌کنم و کتابخانه‌ای بزرگ به بزرگ‌ترین دیوار می‌چسبانم. این‌ برنامه‌ی کوتاه مدت. برای بلند مدتش هم هنوز فکری ندارم تا بعد.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها